سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بدون مرز

نظر

بخشش

سلام 

می بایست انسان ها را بخشید ، اگر درک کنیم که انسان ها هر کدام به نوبه خود یک پلتفورم هستند مثل ما ، یعنی درک کنیم همه ما مثل هم هستیم و یک انسانیم یا پلتفورم انسانی ، اگر درک کنیم که همه انسانیم و جایز الخطا.یک لحظه یک آن خطایی می کنیم که ممکنه دیگر انسانها همان خطا را بکنند و ما فکر می کردیم که هیچ وقت آن خطا را انجام نمی دادیم وقتی این را درک کردیم می توانیم از گناه دیگران بگذریم.با محبت بر دیگران سعی در بخشش خطاهای دیگران بکنیم ، محبت در جهت اشتباهات انسانی نه غیر انسانی ، اشتباهات انسانی یعنی به عنوان یک انسان بفهمیم که ما هم ممکنه خطایی که دیگران می کنند نیز از ما سربزنه و اون چیزی که به عنوان خطای انسانی عرف هستش . با کمک شاعر عزیزومون اینو بهتر درک می کنیم که می فرمایند :

از محبت تلخها شیرین شود

از محبت مسها زرین شود

از محبت دردها صافی شود

از محبت دردها شافی شود

از محبت مرده زنده می‌کنند

از محبت شاه بنده می‌کنند

این محبت هم نتیجه دانشست

کی گزافه بر چنین تختی نشست

 

ما می تونیم با محبت به خود و دیگران به این مهم برسیم ولی محبتی که در عرف خطاهای انسانی است نه غیر انسانی یعنی ما خودمونو جای اون شخص بزاریم و علت کار خطای اونو دریابیم مثلا دریابیم که اون انسان  از روی نادانی یا خیلی چیزهای دیگه این کارو کرده و وقتی به این مهم رسیدیم می تونیم راحتتر اون شخص یا اشخاصو ببخشیم و دعا کنیم براشون که خدا از خطاشون بگذره این جوری خدواند از خطای ما می گذره وقتی به این درک رسیدیم ...جنبه محبت فقط به دیگران نیست و ما باید به خودمون نیز محبت کنیم البته در درجات عرف انسانی و نباید هر صفت رذیله رو در خود قبول کنیم که شاعر عزیز باز می فرمایند :

 

چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم

گه از آن سوی کشندم گه از این سوی کشندم

 

نفسی همره ماهم نفسی مست الهم

نفسی یوسف چاهم نفسی جمله گزندم

 

نفسی رهزن و غولم نفسی تند و ملولم

نفسی زین دو برونم که بر آن بام بلندم

 

ما گاها ممکنه خطا کنیم و  رهزن و غول باشیم که این ناپسند هست و در اثر همان صفات رذیله بر ما حاکم می شه ... البته این شعر فوق العاده عرفانی هستش ولی معنی تقریبیش همینه ! در اثر این کار انرژی بخششمون بالا می ره و خداوند هم از ما می گذره و خشنود می شه .و در مورد شخصی که خطا کرده نباید با بخشش ما احساس کنه که اون کارو دوباره انجام بده و اینو بهش بفهمونیم ولی ازش بگذریم مثل اینه که ما خودمون دوباره اون خطا رو انجام دادیم و این خوب نیست ... با فهمیدن و تفکر در مورد علت کار خطا دیگران رو ببخشیم ...

 

مطالب مرتبط : 

این محبت هم نتیجه دانشست

 

پایان


نظر

شبِ تاریک و بیمِ موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حالِ ما سبکبارانِ ساحل‌ها

 

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

 

چه قدر این دو بیت از نظر حال و هوا بهم نزدیک است . مطمئنا سالکی این نیست که چند تا بیت شعر حفظ کنیم و یا کار خاصی انجام بدیم مثلا کارهای ماورایی ... باید توی این شب تاریک و ... افتاد تا حال ما مثل حال کسانی نشه که در لهو و لهب و خوشگذرانی هستند در دنیا مدام ( سبک باران ساحل ها ) و اصلا معنی موج و گرداب و ... یا حوادث دنیا رو نمی دونن. واقعا ما در این گرداب ها افتادیم یا نه ؟ کافیه که ببنیم واقعا در دنیا چه اتفاقاتی برامون افتاد ؟! منتها این منهای بازخورد اعمالی است که در دنیا انجام می دیم ...

 

پست های مرتبط

برای دیدن پست عاقبت اعمال به این لینک مراجعه کنید :

عاقبت اعمال

برای دیدن پست من کجام به این لینک مراجعه کنید :

من کجام : 

 


نقش خوردن منی در رابطه 

سلام . 

همانطور که گفته شد یک انسان یعنی جماد و گیاه و حیوان و ذهن و انسان این مقدمه را داشته باشیم برای این بحث یعنی برسی خوردن منی در یک رابطه جنسی حسنه. مایع منی به خودی خود یعنی وجود یک انسان در نطفه و این یعنی این که اسپرم یعنی تجلی وجود یک آدم بنابراین خوردن مایع منی در یک رابطه حسنه اصلا کار خوبی نیست البته دیدنش مشکلی نیست ولی خوردن آن مورد دارد. درست نیست که انسان در یک رابطه خوب و حسنه این کار را انجام بدهد ، حال چه مرد این را بخواهد چه زن ! و بار این قضیه رو انسان های خاص خداوند به دوش می کشند تا به دیگران بگویند که خوردن اسپرم کار خوبی نیست ...

 

مطالب مرتبط :

بهشت در چند جمله


نظر

تعادل

سلام

می بایست تعادل داشت ، درسته انسان باید با تمام وجود از معنا استقبال کنه ولی لازمه گاهی تعادل رو رعایت کنه مثلا انسانهایی که کل زندگیشون صرف عشق بازی با حضرت حق بوده باید به مسایل دنیوی هم توجه کنه و لذت ببره ، البته منظور از لذت ، لذایذ طبیعی هستش ، و همچنین کسانی که زندگیشون صرف کارهای دنیوی شده باید تعادل رو رعایت کنند و بیشتر از قبل به کارهای معنایی مشغول باشند. کسی که عمرش به هر معنا برای حضرت حق صرف کرده باید به مسائل دنیویی بیشتر توجه داشته باشه که حس می کنه اون کارها را انجام نداده و لذت نبرده و این حق اوست و گناه نیست ، البته به شکلی صحیح تر و درست تر .کسی که عمرش صرف دنیا بوده باید به هر شکل به معنا  و کارهای معنایی برسه. اینو زندگی یاد آدم می ده و باید ازش درس گرفت ...

 


نظر

 

کارما !

 

سلام .

درسته که گاهی ما آدمها باید از هم دیگه بگذریم ولی به نظرتون می شه جلوی کارما رو گرفت؟ به نظر من نمیشه که مسئولیت اعمال دیگران یا کسی دیگری رو ما تحمل کنیم و این اصلا به این معنی نیست که اونها رو نمی تونیم ببخشیم ، می تونیم ببخشیم ولی این سنگینی کارهای هر کس به عهده خودشه . اگه ما هم بخوایم کارما گریبان گیر شخص هستش اگه ما بخوایم جور اعمال دیگران رو بکشیم که دیگه نمی شه که این همه آدمی که متولد می شند بخوان اعمالشونو یکی دیگه تحمل کنه پس وجودشون بی معنا می شه . انسانها را می توان بخشید . من در پست های گذشته همواره به بخشش و محبت و ... تاکید داشتم ولی مسئله کارما یک چیز جدی هستش ... برای انسانها می توان دعا کرد ... تا جایی که خداوند انسان ها رو ببخشه و از گناهشون بگذره ...

  



نظر

 

 

منتخب بهترین اشعار و ابیات از دل شعرها 3

 

این محبت هم نتیجه دانشست

 

از محبت تلخها شیرین شود

از محبت مسها زرین شود

از محبت دردها صافی شود

از محبت دردها شافی شود

از محبت مرده زنده می‌کنند

از محبت شاه بنده می‌کنند

این محبت هم نتیجه دانشست

کی گزافه بر چنین تختی نشست

دانش ناقص کجا این عشق زاد

عشق زاید ناقص اما بر جماد

بر جمادی رنگ مطلوبی چو دید

از صفیری بانگ محبوبی شنید

دانش ناقص نداند فرق را

لاجرم خورشید داند برق را

زانک تکمیل خردها دور نیست

لیک تکمیل بدن مقدور نیست

کفر و فرعونی هر گبر بعید

جمله از نقصان عقل آمد پدید

برق خندد بر کی می‌خندد بگو

بر کسی که دل نهد بر نور او

برق را خو یخطف الابصار دان

نور باقی را همه انصار دان

بر کف دریا فرس را راندن

نامه‌ای در نور برقی خواندن

از حریصی عاقبت نادیدنست

بر دل و بر عقل خود خندیدنست

عاقبت بینست عقل از خاصیت

نفس باشد کو نبیند عاقبت

عقل کو مغلوب نفس او نفس شد

مشتری مات زحل شد نحس شد

هم درین نحسی بگردان این نظر

در کسی که کرد نحست در نگر

زان همی‌گرداندت حالی به حال

ضد به ضد پیداکنان در انتقال

تا دو پر باشی که مرغ یک پره

عاجز آید از پریدن ای سره

یا رها کن تا نیایم در کلام

یا بده دستور تا گویم تمام

ورنه این خواهی نه آن فرمان تراست

کس چه داند مر ترا مقصد کجاست

جان ابراهیم باید تا به نور

بیند اندر نار فردوس و قصور

پایه پایه بر رود بر ماه و خور

تا نماند همچو حلقه بند در

این جهان تن غلط‌انداز شد

جز مر آن را کو ز شهوت باز شد


پشت ؛

چه قدر سریع بر خورد می کنیم با انسانها . انسانها شاید از نظر ظاهر یا حتی ظاهرا (یعنی اون چیزی که نشون می دن) هستن ولی پشتشون چیزهای دیگه ای پنهانه . ممکنه اون چیزها ، چیزهایی باشند که ما بعد از برخود با اونها متوجه اش می شیم ، یعنی ممکنه حالمون بد بشه و بفهمیم زود قضاوت کردیم ... ممکنه پشت انسانها ، چیزایی باشه ولی ظاهرشون یا کارهای ظاهریشون کاملا نمایشیه !  و اونها واقعا یه چیز دیگه هستن . ممکنه پشت انسانها ، چیزهایی بدی باشه مثل فقر  یا سختی ، یا چیزهای خوبی باشه مثل صداقت و چیزهای بسیار خوب دیگه ! ممکنه پشت انسانها ، اشک هایی باشه برای خدا ، ممکنه مسائلی باشه که بعضی ها حتی نمی تونند تصور کنن ... و ممکنه چیزها و اتفاقات بدی پشتشون باشه که روحشون رو ساخته ، اتفاقاتی سخت و طاقت فرسا که با حق خوری اونها همراه بوده ! همواره برای بر خورد با آدمها در نظر بگیریم که پشتشون چیه ... 


نظر

فقط در این دنیا

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

 

نمی توان آرام گرفت ...

مثل موج که آسودگیش نبودن است ...

پر و بالم زخمی است ، نمی شود باشم ولی آسوده 

 پ . ن : معنای واژه های این پست در دنیای دیگر نیست در معنای واقعی کلمات است ...

 



نظر

کائنات

من کائناتم ... 

از ابتدا خدا بوده ام ولی آگاه نبودم ، گاهی در ماه گاهی در خورشید و آسمان ، در هوا ، در ماده هایی خوب یا بد و در ظرف جسم ،در گیاهانی به خشکی بوته ! یا درختانی به سبزی چمن ، و چه در گیاه در طاووس و شیر و پلنگ و کرکسی که همه نماد حیوانی هستند چه خوب چه بد کلا در حیوان ،در ذهنی پر از حقیقت یا دروغ ،و به انسانی رسیدم که ذهن بعدی از اوست ، انسانی که آگاه شد ، که جسم و نبات و حیوان و ذهن را دید ، و شد انسانی پر از پیچیدگی های قبلی و فعلی علاوه بر اینها ؛ البته به سادگی کسی که تراش زندگانی ها به او فهماند که باید کمک کند به کائنات در درجات خودشان، چه زیبا هستند انسان های فرشته صفت ، چه قدر کمک کردند به کائنات و خودشان و هم نوع ، طوری که خودشان را فراموش کردند در این راه ، و به همه دنیا احترام گذاشتند و خودشان فراموش شدند و چشمشان را به همه چیز بستند و مخفیانه به خودشان نگاه کردند ، غم انگیز بود نگاهشان ولی به خاطر بلند بودن روحشان چیزی نگفتند و به سادگی در ذهنشان گفتند اشکالی نیست. چه قدر سیقل خوردند در جماد و گیاه و حیوان و انسان تا به حق نزدیک شوند ، راه باریک بود ولی رسیدند ، و دریافتند که در بالاترین درجات در این دنیا هم گره هست ، پس نباید از پرتگاه افتاد . 


مطالب مرتبط :

عاقبت و سرنوشت کسانی که خود کشی می کنند

اقلیم وجود