سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بدون مرز

 

متاسفیم که انقدر تلخ بود کام  ما در زندگی در این دنیا ، از ابتدا بود ،

در کودکی که تا حالا ادامه داشت.

در نوجوانی و اوایل جوانی که تلخی دنیا تازه جلوه گر شد ، شاید تمام تلخی بود که در زندگی تجربه شد در کالبدی لاغر که بعدها فربه شد .

 آن زمانی که باید تنها نمی بودم و بودم . 

در بی اعتمادی که به حق بود ... در پس این بی اعتمادی ها بدترین چیزها پدیدار شد ... ! 

طرد شدن از آدمها در آن زمان ها شکل گرفت ... با چاشنی خرافات و فیلم و سریال بسیار بد و خرافی از همان جاها بی اعتمادی شکل گرفت

آیا با وجود وجوه عالیه باید این می شد که شد؟ این نتیجه تنهایی من نبود در آن زمان ها ؟ 

بی اعتمادی پیچید و تکرار شد ( کاملا به حق) و باز بدترین چیزها پدیدار شد 

و بعد از آن که می گویند سکوت بلند ترین فریاد است اتفاقاتی که تکرار و تکرار شد چندین مرتبه ... 

در جوانی , در ادامه  انسانی که شد که باید این گونه می بود ؟ که انگار برگشته و باید از نو شروع کند ؟ منظورم در همین زندگی انسانی است ... با وجوه عالیه به خاطر این که تنها شده بود و کسانی

که باید در آن زمان ها که اشاره شد کمک می کردند نکردند و تنها گذاشتند ...

در آن زمان زندگی ای شد که سایه های به ظاهر آگاه وارد کردند ... بسیار عذاب دادند ...

آن زمان که پر از کابوس بودم ... 

بعد از آن یک سری چیزهایی رخ داد که خواستم از هستی کمک کمک شد بسیار ولی انگار ما زنده به آنیم که آرام نگیریم در این دنیا تا الان ...

یک سری اتفاقاتی افتاده بود که پیچید و تکرار شد به شکل خیلی بدتر و وحشتناک تر

درسی که گرفتم این بود که در زندگی هر چه قانع تر باشی بهتر است و اگه به یک درد قانع نباشی یه دنیا درد می یاد سراغت ...

در آن زمان ها قول اخرت خوب به من وحی شد و ادامه یافت تا حالا و امیدوارم که من که بسیار "تنها" هستم "تنها" نمانم ...

 

پایان

 

 

 

 

 


نظر

شبِ تاریک و بیمِ موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حالِ ما سبکبارانِ ساحل‌ها

 

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

 

چه قدر این دو بیت از نظر حال و هوا بهم نزدیک است . مطمئنا سالکی این نیست که چند تا بیت شعر حفظ کنیم و یا کار خاصی انجام بدیم مثلا کارهای ماورایی ... باید توی این شب تاریک و ... افتاد تا حال ما مثل حال کسانی نشه که در لهو و لهب و خوشگذرانی هستند در دنیا مدام ( سبک باران ساحل ها ) و اصلا معنی موج و گرداب و ... یا حوادث دنیا رو نمی دونن. واقعا ما در این گرداب ها افتادیم یا نه ؟ کافیه که ببنیم واقعا در دنیا چه اتفاقاتی برامون افتاد ؟! منتها این منهای بازخورد اعمالی است که در دنیا انجام می دیم ...

 

پست های مرتبط

برای دیدن پست عاقبت اعمال به این لینک مراجعه کنید :

عاقبت اعمال

برای دیدن پست من کجام به این لینک مراجعه کنید :

من کجام : 

 


نقش خوردن منی در رابطه 

سلام . 

همانطور که گفته شد یک انسان یعنی جماد و گیاه و حیوان و ذهن و انسان این مقدمه را داشته باشیم برای این بحث یعنی برسی خوردن منی در یک رابطه جنسی حسنه. مایع منی به خودی خود یعنی وجود یک انسان در نطفه و این یعنی این که اسپرم یعنی تجلی وجود یک آدم بنابراین خوردن مایع منی در یک رابطه حسنه اصلا کار خوبی نیست البته دیدنش مشکلی نیست ولی خوردن آن مورد دارد. درست نیست که انسان در یک رابطه خوب و حسنه این کار را انجام بدهد ، حال چه مرد این را بخواهد چه زن ! و بار این قضیه رو انسان های خاص خداوند به دوش می کشند تا به دیگران بگویند که خوردن اسپرم کار خوبی نیست ...

 

مطالب مرتبط :

بهشت در چند جمله


نظر

تعادل

سلام

می بایست تعادل داشت ، درسته انسان باید با تمام وجود از معنا استقبال کنه ولی لازمه گاهی تعادل رو رعایت کنه مثلا انسانهایی که کل زندگیشون صرف عشق بازی با حضرت حق بوده باید به مسایل دنیوی هم توجه کنه و لذت ببره ، البته منظور از لذت ، لذایذ طبیعی هستش ، و همچنین کسانی که زندگیشون صرف کارهای دنیوی شده باید تعادل رو رعایت کنند و بیشتر از قبل به کارهای معنایی مشغول باشند. کسی که عمرش به هر معنا برای حضرت حق صرف کرده باید به مسائل دنیویی بیشتر توجه داشته باشه که حس می کنه اون کارها را انجام نداده و لذت نبرده و این حق اوست و گناه نیست ، البته به شکلی صحیح تر و درست تر .کسی که عمرش صرف دنیا بوده باید به هر شکل به معنا  و کارهای معنایی برسه. اینو زندگی یاد آدم می ده و باید ازش درس گرفت ...

 


نظر

 

کارما !

 

سلام .

درسته که گاهی ما آدمها باید از هم دیگه بگذریم ولی به نظرتون می شه جلوی کارما رو گرفت؟ به نظر من نمیشه که مسئولیت اعمال دیگران یا کسی دیگری رو ما تحمل کنیم و این اصلا به این معنی نیست که اونها رو نمی تونیم ببخشیم ، می تونیم ببخشیم ولی این سنگینی کارهای هر کس به عهده خودشه . اگه ما هم بخوایم کارما گریبان گیر شخص هستش اگه ما بخوایم جور اعمال دیگران رو بکشیم که دیگه نمی شه که این همه آدمی که متولد می شند بخوان اعمالشونو یکی دیگه تحمل کنه پس وجودشون بی معنا می شه . انسانها را می توان بخشید اما از خدا نمی توان دلسوز تر بود . من در پست های گذشته همواره به بخشش و محبت و ... تاکید داشتم ولی مسئله کارما یک چیز جدی هستش ... برای انسانها می توان دعا کرد ... تا جایی که خداوند انسان ها رو ببخشه و از گناهشون بگذره ...

  



نظر

 

 

منتخب بهترین اشعار و ابیات از دل شعرها 3

 

این محبت هم نتیجه دانشست

 

از محبت تلخها شیرین شود

از محبت مسها زرین شود

از محبت دردها صافی شود

از محبت دردها شافی شود

از محبت مرده زنده می‌کنند

از محبت شاه بنده می‌کنند

این محبت هم نتیجه دانشست

کی گزافه بر چنین تختی نشست

دانش ناقص کجا این عشق زاد

عشق زاید ناقص اما بر جماد

بر جمادی رنگ مطلوبی چو دید

از صفیری بانگ محبوبی شنید

دانش ناقص نداند فرق را

لاجرم خورشید داند برق را

زانک تکمیل خردها دور نیست

لیک تکمیل بدن مقدور نیست

کفر و فرعونی هر گبر بعید

جمله از نقصان عقل آمد پدید

برق خندد بر کی می‌خندد بگو

بر کسی که دل نهد بر نور او

برق را خو یخطف الابصار دان

نور باقی را همه انصار دان

بر کف دریا فرس را راندن

نامه‌ای در نور برقی خواندن

از حریصی عاقبت نادیدنست

بر دل و بر عقل خود خندیدنست

عاقبت بینست عقل از خاصیت

نفس باشد کو نبیند عاقبت

عقل کو مغلوب نفس او نفس شد

مشتری مات زحل شد نحس شد

هم درین نحسی بگردان این نظر

در کسی که کرد نحست در نگر

زان همی‌گرداندت حالی به حال

ضد به ضد پیداکنان در انتقال

تا دو پر باشی که مرغ یک پره

عاجز آید از پریدن ای سره

یا رها کن تا نیایم در کلام

یا بده دستور تا گویم تمام

ورنه این خواهی نه آن فرمان تراست

کس چه داند مر ترا مقصد کجاست

جان ابراهیم باید تا به نور

بیند اندر نار فردوس و قصور

پایه پایه بر رود بر ماه و خور

تا نماند همچو حلقه بند در

این جهان تن غلط‌انداز شد

جز مر آن را کو ز شهوت باز شد


پشت ؛

چه قدر سریع بر خورد می کنیم با انسانها . انسانها شاید از نظر ظاهر یا حتی ظاهرا (یعنی اون چیزی که نشون می دن) هستن ولی پشتشون چیزهای دیگه ای پنهانه . ممکنه اون چیزها ، چیزهایی باشند که ما بعد از برخود با اونها متوجه اش می شیم ، یعنی ممکنه حالمون بد بشه و بفهمیم زود قضاوت کردیم ... ممکنه پشت انسانها ، چیزایی باشه ولی ظاهرشون یا کارهای ظاهریشون کاملا نمایشیه !  و اونها واقعا یه چیز دیگه هستن . ممکنه پشت انسانها ، چیزهایی بدی باشه مثل فقر  یا سختی ، یا چیزهای خوبی باشه مثل صداقت و چیزهای بسیار خوب دیگه ! ممکنه پشت انسانها ، اشک هایی باشه برای خدا ، ممکنه مسائلی باشه که بعضی ها حتی نمی تونند تصور کنن ... و ممکنه چیزها و اتفاقات بدی پشتشون باشه که روحشون رو ساخته ، اتفاقاتی سخت و طاقت فرسا که با حق خوری اونها همراه بوده ! همواره برای بر خورد با آدمها در نظر بگیریم که پشتشون چیه ... 


نظر

فقط در این دنیا

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

 

نمی توان آرام گرفت ...

مثل موج که آسودگیش نبودن است ...

پر و بالم زخمی است ، نمی شود باشم ولی آسوده 

 پ . ن : معنای واژه های این پست در دنیای دیگر نیست در معنای واقعی کلمات است ...

 



نظر

کائنات

من کائناتم ... 

از ابتدا خدا بوده ام ولی آگاه نبودم ، گاهی در ماه گاهی در خورشید و آسمان ، در هوا ، در ماده هایی خوب یا بد و در ظرف جسم ،در گیاهانی به خشکی بوته ! یا درختانی به سبزی چمن ، و چه در گیاه در طاووس و شیر و پلنگ و کرکسی که همه نماد حیوانی هستند چه خوب چه بد کلا در حیوان ،در ذهنی پر از حقیقت یا دروغ ،و به انسانی رسیدم که ذهن بعدی از اوست ، انسانی که آگاه شد ، که جسم و نبات و حیوان و ذهن را دید ، و شد انسانی پر از پیچیدگی های قبلی و فعلی علاوه بر اینها ؛ البته به سادگی کسی که تراش زندگانی ها به او فهماند که باید کمک کند به کائنات در درجات خودشان، چه زیبا هستند انسان های فرشته صفت ، چه قدر کمک کردند به کائنات و خودشان و هم نوع ، طوری که خودشان را فراموش کردند در این راه ، و به همه دنیا احترام گذاشتند و خودشان فراموش شدند و چشمشان را به همه چیز بستند و مخفیانه به خودشان نگاه کردند ، غم انگیز بود نگاهشان ولی به خاطر بلند بودن روحشان چیزی نگفتند و به سادگی در ذهنشان گفتند اشکالی نیست. چه قدر سیقل خوردند در جماد و گیاه و حیوان و انسان تا به حق نزدیک شوند ، راه باریک بود ولی رسیدند ، و دریافتند که در بالاترین درجات در این دنیا هم گره هست ، پس نباید از پرتگاه افتاد . 


مطالب مرتبط :

عاقبت و سرنوشت کسانی که خود کشی می کنند

اقلیم وجود